دانلود
A r c h i t e c t u r e
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفتمست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیستگفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میرویگفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیستگفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برمگفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیستگفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویمگفت: والی از کجا در خانهی خمار نیستگفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخوابگفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیستگفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهانگفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیستگفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنمگفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیستگفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاهگفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیستگفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدیگفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیستگفت: باید حد زند هشیار مردم، مست راگفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیستسلام.منتظرتم خوب من
علی جان سلام , ممنون از مطلب زیبا و خوبت . خیلی خیلی بدردم خورد . فقط لطف کن زود به زود آپدیتش کن . بای
merci ba maram
سلام ممنون موفق باشید.
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهی خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
سلام.
منتظرتم خوب من
علی جان سلام , ممنون از مطلب زیبا و خوبت . خیلی خیلی بدردم خورد . فقط لطف کن زود به زود آپدیتش کن . بای
merci ba maram
سلام ممنون موفق باشید.